• خطبه ها
  • در فضائل اهل بيت علیهم السلام
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

در فضائل اهل بيت علیهم السلام

« 479»

(153) (و من خطبة له (عليه ‏السلام) ) وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ دَاعٍ دَعَا وَ رَاعٍ رَعَى فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِي وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِيَ قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ وَ أَخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ وَ أَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً  

« 480»

(منها)فِيهِمْ كَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ هُمْ كُنُوزُ الرَّحْمَنِ إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ يُسْبَقُوا فَلْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْيُحْضِرْ عَقْلَهُ وَ لْيَكُنْ مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ مِنْهَا قَدِمَ وَ إِلَيْهَا يَنْقَلِبُ فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعَامِلُ بِالْبَصَرِ يَكُونُ مُبْتَدَاءُ عَمَلِهِ أَنْ يَعْلَمَ أَ عَمَلُهُ عَلَيْهِ أَمْ لَهُ فَإِنْ كَانَ لَهُ مَضَى فِيهِ وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ وَقَفَ عَنْهُ فَإِنَّ الْعَامِلَ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ طَرِيقٍ فَلَا يَزِيدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ إِلَّا بُعْداً مِنْ حَاجَتِهِ  

« 481»

وَ الْعَامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ فَلْيَنْظُرْ نَاظِرٌ أَ سَائِرٌ هُوَ أَمْ رَاجِعٌ وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِناً عَلَى مِثَالِهِ فَمَا طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُهُ وَ قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ (صلى‏ الله ‏عليه‏ و آله)إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ وَ يُحِبُّ الْعَمَلَ وَ يُبْغِضُ بَدَنَهُ وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ عَمَلٍ نَبَاتاً وَ كُلُّ نَبَاتٍ لَا غِنَى بِهِ عَنِ الْمَاءِ وَ الْمِيَاهُ مُخْتَلِفَةٌ فَمَا طَابَ سَقْيُهُ طَابَ غَرْسُهُ وَ حَلَّتْ ثَمَرَتُهُ وَ مَا خَبُثَ سَقْيُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُهُ .


ص479

  از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السّلام است (در پند و اندرز دادن بمردم و ستودن ائمّه اطهار): قسمت اول خطبه (1) و چشم دل خردمند كه با آن پايان كار خود (مردن و وارسى روز رستخيز) را مى ‏بيند، و نشيب و فراز (خير و شرّ) خويش را مى ‏شناسد، دعوت كننده (پيغمبر اكرم) است كه (مردم را بدين اسلام) دعوت فرمود (و راه خير و شرّ و سعادت و شقاوت را براى آنان بيان كرد) و نگهبان (امام عليه السّلام) است كه (اساس شريعت آن حضرت را از فساد و تباهكارى دشمنان) حفظ نمود، پس دعوت كننده را بپذيريد، و نگهبان را پيرو باشيد (تا در دنيا سر افراز و در آخرت سعادتمند گرديد، و بدانيد:) (2) مردم دو رو در درياهاى فتنه‏ها فرو رفته ‏اند (در راه گمراهى قدم نهاده به گمراه نمودن ديگران پرداخته مقدّمات خونريزيهاى به ناحق را فراهم كرده‏اند) و از سنّتها (احكام پيغمبر اكرم) چشم پوشيده بدعتها را گرفته ‏اند (به هواى نفس هر حكمى را اجراء خواهند نمود) و (بر اثر غلبه باطل بر حقّ) مؤمنين كناره گيرى كرده خاموش نشسته‏ اند، و دروغگويان‏  

 ص480

گمراه گويا شده ‏اند (بطوريكه مردم از ما دست كشيده‏اند در صورتي كه) (3) ما اهل بيت (از جهت قرب و نزديكى حضرت رسول) چون پيراهن (تن او) هستيم، و اصحاب (آن بزرگوار) مى ‏باشيم (بآنچه از جانب خداوند باو نازل شده ايمان آورده تصديق نموده‏ ايم) و ما خزانه داران و درها (ى علوم و معارف) هستيم (بتأويل و تفسير قرآن كريم آشنا بوده و موارد احكام الهىّ را دانسته مردم را براه حقّ راهنماييم، و از اين رو است كه پيغمبر اكرم بطوري كه همه مسلمانان در اخبار خود نقل نموده ‏اند فرمود: أنا مدينة العلم و علىّ بابها، فمن أراد المدينة فليأت الباب يعنى شهر علم و دانش منم و علىّ دروازه آن است، و كسيكه بخواهد به شهرى بيايد بايستى از دروازه وارد شود) و داخل خانه‏ها نمى ‏توان شد مگر از درهاى آنها، پس كسى را كه از غير درها وارد خانه‏ ها شود دزد مى‏ نامند (هر كه بخواهد از غير راه ما خود را بخدا و رسول آشنا نمايد، از دين بهره نبرده و در آخرت گرفتار عذاب است).  

 ص481

قسمت دوم از اين خطبه است (در فضائل اهل بيت عليهم السّلام): (4) آيات قرآن آنچه در مدح و منقبت علم و هدايت است در باره ايشان نازل شده و آنان گنجهاى خداوند بخشنده هستند (حقّ تعالى تمام گوهرهاى گرانبها يعنى جميع صفات پسنديده از قبيل علم و حلم و جود و شجاعت و فصاحت و بلاغت و عصمت و طهارت و مانند آنها را در ايشان قرار داده، پس از اين جهت است كه) اگر به گفتار لب گشايند راست گويند، و اگر خاموش باشند ديگرى بر آنان پيشى نگرفته (زيرا سكوتشان از روى حكمت و مصلحت است، نه از روى عجز و ناتوانى كه ديگرى بر آنها سبقت گرفته سخن گويد) (5) پس بايد پيشرو و جلودار هر قومى به پيروان خود راست گويد (معنى اين جمله در شرح سخن صد و ششم گذشت، و منظور امام عليه السّلام از اين مثل آنست كه حاضر براى غائب از راه پند و اندرز و راهنمائى راست بگويد، و او را از گمراهى و نادانى برهاند) و بايد  

 ص482

عقل خود را متوجّه سازد (سخنان ما را با فكر و انديشه بشنود تا بدرستى آنچه را كه مى‏گوئيم پى ببرد) و بايد از فرزندان آخرت باشد، زيرا از آنجا آمده و بسوى آن باز مى ‏گردد (خدا را در نظر گرفته به دنيائى كه بايد از آن بيرون رود دل نبندد، و آخرت را جايگاه هميشگى خويش بداند) (6) پس كسي كه چشم دل گشوده از روى بينائى كارى انجام مى ‏دهد بايد پيش از انجام عمل بداند كه آيا آن عمل به زيان او است يا به سودش پس اگر به سود او است آنرا بجا آورد، و اگر به زيانش باشد ترك نمايد، (7) زيرا كسيكه از روى نادانى كارى انجام دهد مانند كسى است كه در غير راه سير ميكند، پس دور شدن او از راه روشن چيزى باو نمى ‏افزايد مگر دور شدن از مطلوب او (رونده در راه كج هر چند بيشتر راه رود از مقصد دورتر گردد) (8) و كسيكه از روى دانائى بكارى اقدام نمايد مانند كسى است كه در راه روشن راه مى‏رود، پس بايد شخص بينا (كه چشم دل گشوده با تأمّل و انديشه كارى انجام مى ‏دهد) ببيند آيا در راه سير ميكند، يا بيراهه مى‏رود (در اوّل امر رسيدگى كند اگر كار خدا پسند است انجام دهد و گر نه اقدام ننمايد). (9) و بدان براى هر ظاهر و آشكارى برابر آن باطن و پنهانى است، پس آنچه را ظاهر نيكو باشد باطنش هم نيكو است، و آنچه را ظاهرش زشت و بد باطنش زشت و ناپاك است، و (گاه مي شود كه ظاهر طبق باطن نيست، لذا) پيغمبر صادق صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خداوند بنده‏اى را دوست مى ‏دارد (رحمت خود را شامل حالش مى‏گرداند) و عمل او را دشمن (حرام و گناه) ميداند، و (گاهى) عمل (كارهاى نيكو) را دوستدار است و عامل آنرا دشمن مى ‏دارد. (10) و بدان براى هر عمل و كردارى گياهى است و هر گياهى را از آب بى ‏نيازى نيست، و آبها گوناگون است، پس هر چه آب گوارا مى ‏آشامد درختش نيكو و ميوه آن شيرين است، و هر چه آب ناپاك و بد مى ‏آشامد درخت آن بد و ميوه ‏اش تلخ است (منظور امام عليه السّلام از اين جمله و تشبيه عمل به گياه بعد از نقل فرمايش پيغمبر اكرم آنست كه درخت عمل از عقيده و باطن صاحب آن آب مى ‏آشامد، اگر عقيده درست و باطن نيكو باشد از عمل شايسته و كردار پسنديده سودمند مى‏ گردد، و اگر عقيده نادرست و باطن ناپاك بود عمل نيكو «اگر چه خداوند او را دوست مى ‏دارد»  

 ص483

سودى باو نمى ‏رساند يعنى بر اثر آن سعادت هميشگى بدست نخواهد آورد).